** ترگلِ کردکوی **
غروبها ...آن هنگام که کیسه دلتنگی را بر دوش نهاده ام، آرام با همسفر همیشگی ام تنهایی راهی شهر شب میشوم غروبها... آن هنگام که همراه دوستم تنهایی جاده اشک را می پیمایم تا به مقصدم شب برسم. گاه گداری در ایستگاه سکوت هم توقف میکنم! غروب ها...آن هنگام که با رفیقم تنهایی از ایستگاه سکوت می گذرم سری به دهکده غربت هم میزنم.. ...و سرانجام...هنگامی که به شهر شب می رسم همراه با کیسه دلتنگی بر روی پل وسیع غم می نشینم آن هنگام است که عینک دل را بر چشمان باران زده ام می گذارم و آرام کتاب خاطره ها را از درون کیسه دلتنگی در آورده و بازش می کنم.... آری... غروب ها کارم همین است... بازم سلام. همونطور که قبلا گفتم قصدم اینه که متن هام رو به ترتیبی که تو انجمن ادبی مینویسم اینجا واسه شما دوستای خوبمم بذارم. امیدوارم با نظرات، پیشنهادات و انتقاداتنون راهه هر چه بهتر نوشتن و بهتر فکر کردن رو یاد بگیرم. راستی عید قربان برهمگی تون مبارک!!
با سلام. 5 سخن در مورد(ازدواج- خانواده- ادب و احترام )از 5 بزرگوار با یه توضیح مختصر از این بزرگان براتون میذارم. مناسبتش هم به خاطرروز 14 آبان روز فرهنگ عمومی و 17 آبان سالگرد ازدواج (حضرت علی و حضرت فاطمه) روز ازدواج هست. امیدوارم بخونید و براتون مفید باشه (( ازدواج – فرهنگ عمومی – اطلاعات عمومی )) ** کسانی که ازدواج را سر سری می انگارند عمرو زندگی را باخته اند. ( تولستوی) - تولستوی نویسنده اشراف زاده روسی در قرن نوزدهم و دهه اول قرن بیستم بود. در سال1828 میلادی در (یاساناپولینا) متولد شد. لقب کنت داشت و ثروتش بی حساب بود ولی به هنر ادبیات دل بست و به طبقه محرومان پیوست و در همه آثار خود از طبقه عامه دفاع کرد. (جنگ و صلح، آناکارنینا ورستاخیز) سه اثر مهم او محسوب میشوند. ویدر سال 1910 میلادی درگذشت. ** بشر موجودی است اجتماعی وازدواج عالی ترین وسیله ایجاد اجتماع است.( گالیله ) - گالیله فیزیکدان و ستاره شناس بلند پایه ایتالیایی در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی در سال 1564میلادی در ( پیزا ) قدم به عرصه وجود گذاشت. تحصیلاتش در پزشکی و ریاضیات بود ولی بعد ها به نجوم و علم ستاره شناسی پرداخت. اولین دوربین آسمانی را او اختراع کرد و مبتکر نظریه گردش زمین به دور خورشید بود. گالیله پس از 78 سال زندگی سراسر تحقیق و تدریس در سال 1642 میلادی جان سپرد. ** هر کس خانوادهای دارد که احترام اجتماعی او بسته به آن است. ( دکتر طه حسین ) - دکتر طه حسین، ادیب، محقق و نویسنده بزرگ مصریست. در سال 1889 میلادی در ناحیه ای به نام(ماتاقا) در مصر علیا متولد شد. در سه سالگی نابینا شد. تحصیلاتش را با آموختن قران شروع کرد و در سال 1902 میلادی در 21 سالگی به دانشگاه الازهرا رفت. طبعی تند و سرکش داشت ولی تا درجه دکترا پیش رفت .وی مدتی وزیر فرهنگ مصر بودو در سال 1973 میلادی پس از 84 سال زندگانی را بدرود گفت. ** ادبدریست که بشربه روی احساسات خود باز کرده است.( دانته ) - دانته (آلیگیری) نویسنده و سیاستمدار و ایتالیایی در سال 1265 میلادی در (فلورانس) قدم به عرصهوجود گذاشت. خانواده اش از سرشناسان فلورانس بودند و به همین جهت تحصیلات وسیعی کرد و از همین تحصیلات در آثار خود مخصوصا اثر جاودانی(کمدی الهی) استفاده فراوان برد. دانته بارها به مقامات سیاسی رسید و زندگانی پر ماجرایی را سپری کرد. مرگ او به سال 1331 میلادی اتفاق افتاد. **...وبلاخره مولوی بزرگوار(می فرماید): بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد - مولوی(جلاالدین) محمد نام داشت.پدرش (بهاءالدین ولد) از عرفا ومشایخ روزگار بود.مولانا مولوی در سال 604 هجری قمری در بلخ متولد شد. عمرش همه به تحصیل و و تدریس سپرسی شد.مرشد و مراد او شمس تبریزی بود و دو شاگرد معروف او (حسام الدین چلبی و صلاح الدین زرکوب) نام داشتند. مثنوی ودیوان شمس وفیه مافیه از آثار عمده ی اوست. مولانا جلاالدین در سال 672 میلادی درگذشت. منبع:کتاب بزرگان چه گفته اند؟(حبیب ا... شاملویی) سلام . امروز از اون روزایی بود که خیلی به دلم چسبید.همش ناراحت این بودم چرا قسمت نشد با بچه های تیم کوهنوردی سبز تمیشه برم به دل طبیعت. ولی خوب سعادت داشتم میزبان بچه ها باشم و درست آخر مسیر(دو آب)ازشون با شیرینیپذیرایی کنم همینکه به تک تکشون گفتم خسته نباشید کلی روحیه و انرژی مثبت گرفتم. امروز تیم کوهنوردی شهر فاضل آباد هم مهمونمون بودن که معلوم بود عاشق طبیعت جنگلمون شدن به شما دوستانم هم پیشنهاد میکنم یه بار طبیعت شهرمون رو امتحان کنید یقیین دارم که ببینید نمیتونید دل بکنید! از اونجایی که امروز نشد برم متاسفانه عکسی هم نگرفتم ولی براتون یه عکس زیبا از آبشار 7 طبقه شادان ویه شعر قشنگ در وصف کوهنورد میذارم امیدوارم قسمت همه تون بشه از این آبشار زیبا دیدن کنید. تقدیم به همه عزیزانی که عاشق کوه هستند کوه را عشق باید گفت.. دل سپردن بر تیغ کوه ها را عشق باید گفت.. کوله بار سخت سنگین را، بر دوش خود کشیدن از بلندی ها بالا کشیدن پا نهادن بر چکاد کوهساران کار هر کس نیست ره بریدن در اریب صخره های مرگبارش فرو رفتن به عمق دره های پر شیارش پنجه افکندن بر یخ های یخارش کار هر کس نیست خاصه آنجا که چکاد کوه زیبای دماوند است کوهساران جای کرکس هم است اوج صخره آشیان باز، شاهین است جایگاه مرد نیک آیین است همنورد را مرد باید بود در کمال سر فرازی زیر پای نیک مردان گرد باید بود کوه را عشق است.دل سپردن بر چکاد کوه ها را عشق باید گفت عشق ورزیدن شیوه ی والای انسان است کوه را عشق باید گفت اوج نوشتنم دوران نوجوانی بود. زمانی که سرشار از احساسات بودم((که البته چند تایی رو گلچین کردم و تو وبلاگم گذاشتم و میذارم )) اما بعد اتمام دوران هنرستان به خاطر یکسری از مشکلات از نوشتن دور موندم تا اینکه بعد 9 سال به واسطه یکی از دوستانم عضو انجمن ادبی قاف شدم که این واسم یه شروع تازه بود. شیفتگی اولین متنم در انجمن بود. البته میدونم خیلی مونده که به هدفم برسم ولی تمام تلاشم رو میکنم که هر روز از دیروز بهتر بشم. به لطف خدای مهربان.. اما شما دوستان اگه نظرات واقعیتون و رو در مورد متن هام بذارید ممنون میشم من انتقاد پذیرم! باور کنید... وسط یه جنگلم، تکیه م به درختی تنومند و کهنساله...چشامو میبندم و گوش میکنم... صدای آب.. صدای باد..صدای خش خش برگ ها...صدای کوبیدن دارکوب به درخت ... صدای ویزو ویز حشرات جنگلی...نسیمی خنک صورتمو نوازش میکنه و وادارم میکنه چشامو به روی این طبیعت زیبا و وحشی باز کنم. بوی خاک مستم کرده، دیدن برگهایی که با نسیم به رقص در اومدن منو به وجد آورده......آه خدایا این همه زیباییت رو شکر او می گفت: اسم جنگل که میاد..وحشت تو دلم جا میشه. یاد این فیلم هایی می افتم که هر چی آدم دراکولا وجود داره از دل جنگل بیرون میاد! یاد شباش می افتم که هر جا رو نگاه میکنی تاریکیه و سکوت که البته گاهی با صدای زوزه یه شغال میشکنه! یاد اون مارمولک های سبزی می افتم که وقتی چشمم بهشون می افته تنم مور مور میشه! کافیه یه ساعت رو تو جنگل سر کنی...اونقدرپشه ها گازت میگیرن که از جون خودتم سیر میشی! وااای..!!! بیخیال .. حتی نمیخوام بهش فکر کنم. یک ساعت تفریح به این همه دردسر نمی ارزه.. تفسیر خودم راستی من در طبیعت چی می بینم واو چی؟ بله... من شیفته ام، شیفته ی این طبیعت ولی او نه نمیدونم بگم شیفتگی، حسیه که آنی تو وجودمون پیدا میشه یا احساسیه که ذاتاّ تو وجود ماست ولی خوب میدونم که اگه شیفته ی هر چیزی که باشی..نگاهت به اون با نگاه همه اطرافیان متفاوت خواهد بود مثالش همین شیفتگی ام نسبت به جنگل برای من افتادن یک برگ از درخت پراز مفهوم و زیباییه.. ولی ممکنه برای دیگری هیچ معنی خاصی نداشته باشه. چرا؟؟ چون دیگری مثل من به این طبیعت نگاه نمی کنه مثل من شیفته ی این جنگل و درخت هاش نیست بله...شیفتگی ما سبب تغییر دیدگاه ما میشه، باعث میشه که چیزهایی رو ببینیم و حس کنیم که دیگران از درکش عاجزن چون اونها مثل ما شیفته نیستن.. حداقل شیفته ی چیزی نیستن که ما هستیم. حرف آخر خدایا شیفتگی هم نعمت زیبای توست پروردگارا... شیفتگی را چنان در وجودم قرار بده که هر روز از عمرم، بیشتر از پیش به یگانه معبودم نزدیک شوم می خواهم همه این شیفتگی ها راهی باشد برای رسیدن به تو..می خواهم برای همیشه شیفته تو باشم.. خدایا...مرا به حال خود رها مکن... راستی نظر شما در مورد شیفتگی چیه دوستان؟؟ ((همین امروز گرفتم!!)) 7/8/89
چشم انداز کردکوی و اطراف - مسیر بسته تا رادکان مسیر ریز او(ریز آب) ******** تفاوتهای راست دستها و چپ دست ها پژوشگران اسپانیایی در تحقیقات خود نشان دادند که افراد چپ دست، خوبی های دنیا را در نقطه مقابل راست دست ها می بینند محققان دانشگاه گراندا با بازنگری تعداد زیادی ار مطالعات مربوط به راست دست ها دریافتند دستی که افراد با آن می نویسند نگاه آنها را نسبت به دنیا تغییر میدهد و میتواند روی روش این افراد در دیدن مفاهیمی چون خوبی و بدی تأثیر بگذارد، به طوری که چپ دست ها خوبی دنیا را در سمت چپ و راست دست ها آن را در طرف مخالف می بینند. بر پایه این تحقیقات، تجربیات ادراکی وحرکتی به طور اجتناب ناپذیری با دستی که قدرت بیشتری دارد،ارتباط دارند و تا حد چشمگیری روی چگونگی نگاه ما به دنیا و درک مفاهیمی چون چون خوبی و بدی اثر می گذارند. چپ دست ها در اقلیت قرار دارند و تنها حدود 10 درصد از جمعیت جهانی را تشکیل می دهند. چپ دستی به دلیل قدرت بیشتر نیمکره راست مغز است، در حالی که در راست دستی، قدرت نیمکره چپ بیشتر است. اغلب گفته میشود که این تفاوت مغزی موجب میشود که چپ دست ها باهوش تر و خلاق تر از راست دستها باشند و اینفکر از این ناشی شده است که بسیاری از هنرمندان و نوابغ گدشته از چپ دست ها بوده اند. در گذشته تصور میشد که که دست چپ در راست دست ها به عنوان یک دست از کار افتاده و بی مصرف است و تمام قدرت و توانایی فرد در دست راست بوده است. به دلیل در اقلیت بودن این افراد،از نظر فرهنگی، پیشداوری های زیادی درباره چپ دست ها می شود. اکنون این محققان اسپانیایی در برسی های خود نشان دادند که چپ دست ها (( چشم انداز چپ)) دنیا را دارند. تحقیقات گذشته دانشمندان دانشگاه استانفورد نشان می داد زمانی که از یک چپ دست خواسته می شود اشیاء یا افراد را با یک مفهوم ذهنی مثبت در فضای یک نمودار قرار دهد، آنها را در سمت چپ قرار می دهد، در حالی که مفاهیم منفی را در سمت در سمت راست میگذارد، اما راست دست ها مفاهیم مثبت ومنفی را در جهت مخالف قرار میدهند. همچنین در یک نقاشی اشیا و افرادی که طرف چپ چیده می شوند،از نظر یک چپ دست همیشه مثبت هستند، در حالی که برای راست دست ها منفی به نظر میرسند. این محققان در این خصوص توضیح دادند به نظر میرسد که راست نماد خوبی و چپ نماد بدی است. این در حالیست که تجربه حسی –حرکتی چپ دست ها موجب می شود که نماد های آنها در نقطه مقابل باشد و برداشت های مثبت و منفی صرفا قراردادهای ذهنی تلقی می شوند. Shine.com : منبع 12 دلیل خوب برای دویدن آرام و طولانی 1- بهبود فعالیت فکری 10- بهبود عمل گوارشی 2- افزایش بافت استخوانی 11- بهبود گردش خون 3- افزایش طول عمر 12- کاهش اضافه وزن 4- غلبه بر افسردگی 5- تقویت سیستم تنفسی 6- کاهش چربی خون تا حد طبیعی 7- تقویت قلب 8- خواب راحت وعمیق 9- تنظیم فشار خون نگاه کن انگاری طبیعت داره باهات حرف میزنه
درختی در مسیر مرزهامن لنگه گلهای زیبای دشت های درازنو
جاده درازنو- نزدیک قم هامن
جهان نما-کردکوی ارتفاعات توچال-تهران
طبیعت درازنوی کردکوی سلام دوستای خوبم. میگن آب نطلبیده مراده!! بدون برنامه ریزی قبلی خیلی ناگهانی
قسمت شد برم دریا جای همتون خالی یکی از زیباترین شاهکار های خلقت رو از
نزدیک دیدم. منطقه حفاظت شده ی میانکاله از زیباترین مکانهای دیدنی شمال
کشوره. البته درسته که واقع در استان مازندران و چند کیلومتری شهرستان بهشهره
ولی به شهرمون نزدیکه.در هر صورت بهتون پیشنهاد میکنم که اگه اومدید شمال حتما
از این مکان زیبا دیدن کنید. واستون چند تا عکس گذاشتم که دیدنش خالی از لطف نیست.
موجای دریا مثل سختی های زندگیه...باید پشت سرش بذاری تا به ساحل آرامش برسی...
... و اما عشق...مثل یه مرواریدی می مونه که تو صدف قلبمونه...
ا اینم بیوگرافی کامل حیات وحش میانکاله
دنیا پر است از آدم هایی که .....
یک نگاه به این دنیا بکن ...خیلی ساده شروع شد: (( آدم ))
آدم و حوا... آدم ها..
آدم های خوب...آدم های بد... آدم های شاد.. آدم های غمگین
آدم های خوشبخت.. آدم های بدبخت.. آدم های تنها.. آدم های سخت..
آدم های عاشق.. آدم های عاقل.. آدم های...
می بینی؟ هر چه که گذشت..دنیا پر شد از آدم های جورواجور..
آدم هایی که روز به روز پیچیده و پیچیده تر شدند.
آدم هایی که دیروز ساده بودند ولی امروز عجیب شده اند.
آدم هایی که دیروزها مهربانتر از این روزها بودند.
آدم هایی که در گذشته – با تمام فاصله ای که وجود داشت
-خیلی به هم نزدیک بودند ولی..
این روزها - با تمام نزدیکی – کلی از هم دورند..
راستی ما آدم ها تغییر کرده ایم یا این دنیا عوض شده؟!
چه دنیای عجیبی... پر از آدم های عجیب..آدم های پیچیده...
آدم های شگفت انگیز
آنقدر شگفت انگیز و پیچیده که هر کدام خود یک دنیای ناشناخته اند.
((آی آدم ها..که بر ساحل نشسته شاد و خندانید..
یک نفر در آب می سپارد جان..))
ما آدم ها را چه شده ...؟ آنقدر در روزمرگی هایمان غرق شده ایم
که دیگر چشم ها یمان نمی بیند.
گوش هایمان نمی شنوند..دستهایمان یاری نمی کند..
پاهایمان قدمی بر نمی دارند..
غم صاحبخانه دل های آدم ها شده وعشق، مستأجرش!
آدم از آدم گریزان شده ... آدمی با اعتماد بیگانه شده...
بین این آدم ها فرسنگ ها فاصله افتاده ....
دیگر خیلی سخت است که بگوییم:
((آدم به آدم میرسد!))
ولی با تمام این حرفها... می گویند:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
نگاه کن... از آن بالا نگاه کن...به زمین...به آدم هایش...
به آن گوشه دقت کن: یک حیاط نقلی.. با یک باغچه ی کوچک
و یک آ دم ..در حال بوییدن یکی از گل های باغچه است. چه لذتی می برد..
چشم هایش بسته و با اشتیاق بوی گل را استشمام می کند.
گویی این طبیعت کوچک چون فرزندی بسته به وجودش است.
..حالا آنجا را نگاه کن:
یک بیمارستان..یک اتاق.. یک بیمار.. یک انسان..
روی تختی خوابیده وهنوز معلوم نیست بار دیگر چشم هایش باز شود یا نه؟
روی یک صندلی..کنار همان تخت..آدمی دیگر نشسته..
ببین چطورعاشقانه دیده بر بیمارش دوخته و تمام وجودش چشم شده
و آرزویش دیدن دوباره ی نگاه یارش است.
...آن پیرمرد را هم ببین:
او هم آدم است! دست پسر جوانی را بدست گرفته و اندوخته ی یک عمر
زحمتش را خالصانه تقدیمش می کند
از اعماق قلبش احساس می کند که این عمل،
از هزاران هزار حج برایش شیرین تر است.
... نگاهت به آن دخترک هم باشد..
همان دخترکی که نقاشی می کشد
((همانی که خورشید توی نقاشی هایش را سیاه میکند
فقط برای پدر کارگرش))
بله.. این دنیا پر است از آدم..
پر از آدم ها.. پر از آدم های رنگارنگ...
پر است ار آدم های خوب... پر است از آدم های بد
آدم هایی که شرایط آنها را خوب و بد بار آورده...
ولی .. چه خوب می شد که ما آدم ها آدمیت را فراموش نکنیم
و یادمان بماند که محبوب ترین خالق خداوند هستیم.
سلام دوستای خوبم. اگه تا حالا طبیعت زیبای کوه شهرستان کردکوی رو ندیدید
ازتون میخوام کمی حوصله کنید و عکس های زیبایی رو که گرفتم رو مشاهده کنید.
همیشه کوه برام مظهر صبرو استقامت بوده. مشوقم بوده. چون سکوتش پر حرفه
جاده ی زیبای پاییزی آدمو شیفته خودش میکنه . کنجکاوی ببینی مقصد کجاست؟
عبور همنوردان از دشت به این زیبایی با این صف مرتب چه تصوری بهتون میده؟
به درخت ها نگاه کن.
یکی تنها، یکی با یارش! یکی شاداب یکی خشکیده! حکایت ما آدمهاست...
واما همنوردانم در مسیر درازنو... وقتی یکدلی ویکپارچگی بچه ها رو میبینم لذت میبرم.
یکایک کوهنوردان هر کدام مثل یه کتابن. سرشار از تجربیات ارزشمند.
سلام دوستان..من عاشق نوشتنم! از زمان انشای دبستان، تا الان که 27 سال از خدا عمر گرفتم...
شیفتگی (متن اول)
من
Design By : Pars Skin |