** ترگلِ کردکوی **
خداوند رو شاکرم که یکسال دیگه با تموم فرار و نشیب هاش به خیر گذشت و قراره یکبار دیگه چشممون به بهاری تازه و پر از زندگی روشن بشه درود به تمام کسایی که هستد و وجودشون گرمابخش لحظاتمونه و و یاد تموم عزیزانی هم که دیگه در جمعمون نیستند گرامی و روحشون شاد سال نو مبارک (( و به یاد پدربزرگ و مادربزرگ عزیزم)) برای شهری که میخواهد مدرن نفس بکشد! همین کردکوی خودمان تیـــــر ، آهــــن ، بتـــــن بالا می روند... و قلب ها، تیـر خورده و آهــنین بتــن می شوند به روی باورهایی که سال ها بچگی کرده اند... بالا می روند... و نادیده می گیرند ضجه های کودکان خاکبازی را که سادگـــی آرزو کرده اند بالا می روند... و به بلنــــــــــــــــدای آسمانی شان ذهن بـــاور ها را خراشیده اند! آری بالا می روند... و بالاتر از نگاههای کال و ملتمس ایستادگی را به سبکی نو! معنا کرده اند... . . . یکماه تا بدرود گفتن زمستان91 با الهام از: تضاد خاکبازی دخترم و ساخت و ساز آپارتمان یک عصر بارونی و سرد دعوت شدیم به خونه ای متفاوت از خونه های خودمون خونه ای تو دل زمین های کشاورزی...به قول بزرگتر هامون... بنه سر شورو شوق دیدن این خونه ها و فضای با صفاش موجب شد که بارون هم سد راهمون نشه بوی خاک... بوی هوای پاکیزه... از دل زمین های کشاورزی هوا تمیزی بارونی ... و منظره جاده های گلی هم در نوع خودش جالب بود
و بلاخره رسیدیم.... بِنه سَر بی قراری هایم قرار و مدار سرشان نمی شود! چشم می بندند و ناخوانده کنار قرارگاهم اقامت می کنند نمی دانند به " اینجایم " رسیده که " اینجایم " پهلوی همان بی طاقتی هایست...که نیت به نام من کرده اند. پ ن: همیشه که قرارها سر جایشان نیستند... این بار دلم گفت از بی قراری بگو! گاهی لازم نیست تولدی باشه... فقط کافیه یه احساس خوب دوباره متولدت کنه... داشتن یه دوست خوب قشنگترین احساسیه که به آدم انگیزه میده تا دوباره متولد بشه، رشد کنه...و به اوج برسه..
چقدر حقیرند ثانیه هایی که برای بودنت دلتنگی باج می گیرند و چه حریصند این دقایق که در نبودنت اعتصاب کرده اند! قلبم چه بی حیا شده! تپش اختلاس می کند بی وفا بغضم... هوای بی تو را به رخم می کشد! اما... در هیرو ویر آشفتگی های انتظار دلم پوست کلفت شده! بوم!... بوم!... می کوبد چو دارکوبی چسبیده به دار و چه زیبا حک می کند آمدنت را... یلدای همگی دوستانم مبارک به بهانه ی سالگرد عموی عزیزم در سال 1388 پیشکسوت کوهنوردی کردکوی در پرواز با پاراگلایدرسقوط کرده و پروازش ابدی شد
چهار سال گذشت...
یادش بخیر
انگار همین دیروز بود. با برو بچه های
تیم کوهنوردی تمیشه رفتیم قله توچال.
جای همتون خالی بود
این 2 تا عکس رو به پاس تمام
محبت های بچه ها میذارم. بمونه برای یادگار
بچه ها عبارتند از:
فتانه- طیبه خانم- سمیه- آزاده- یلدا-
آمنه خانم- معین- آقا رمضان- محسن
با تشکر از مربی خوب و راهنمای ما در این سفر
خانم فریده کیانی
Design By : Pars Skin |