** ترگلِ کردکوی **
چقر یکی از روستا های توابع شهرستان کردکوی می باشد که شاید به دوستان توصیه میکنم گزارش رواز دست ندید نرسیده به ورودی روستا تابلویی توجه مان را جلب می کند جاده ای هم جنب تابلو دیده می شود که پرسیدیم و گفتند مقصدش سد خاکی می باشد ورودی روستا را مشاهده بفرمایید: وارد که میشوی روستایی را می بینی که شروع نشده به بن بست میرسد! جالب اینکه در همان ابتدا پارک هم موجود است! کوچه پس کوچه هایی خلوت با خانه های قدیمی و مسجدی که میان خانه های روستا نمایان است بر آن شدیم که با یکی از اهالی صحبت کرده و اطلاعات بیشتری در مورد این روستای کوچک کسب کنیم عمو سید خودش را (سید حسن امیر لطیفی ) معرفی کرد و با رویی باز به تمام سوالاتمان پاسخ داد عمو سید با لهجه ی شیرین و ساده اش می گفت: کنجکاو شدیم که دره را ببینیم و ایشان هم با خوشرویی ما را دعوت به داخل منزلشان نمود و در انتهای حیاط به جای دیوار دره ای دیدیم که در واقع شکاف بزرگی از زمین بود ظاهرا این شکاف به مرور... بر اثر باران های شدید و حوادث طبیعی به وجود آمده بود می توانید گزارشم رو در کردکوی نیوز نیز بخوانید
کمتر اسمش را شنیده باشید و یا در موردش بدانید
روستایی کوچک با جمعیتی بالغ بر 120 نفر و 20 الی 30 خانواده
از میاندره که میگذری کمی آنطرف تر مسیری زیبا نمایان می شود که می گویند مقصدش ((چقر )) است
یادواره 2 تن از شهدای این روستا جنب مزار این دو بزرگوار
و خوشبختانه با سیدی مهربان برخورد کردیم
از جمعیت روستا و تعداد خانوار پرسیدیم ، می گفت: جمعیت جوانِ روستا
به علت کوچک بودن فضا و نداشتن امکانات، محل کسب و کارشان شهر های اطراف می باشد
و فقط روزهای اخر هفته به روستا سر می زنند
فقط ما پیرها تو روستا موندگار شدیم...
در میان صحبت هایش به قصه ی معروف عبدا... هم اشاره کرد
جوانی اهل روستای جهان نماکه نامزدش اهل روستای چقر بود
و هر روز 3 ساعت مسیری را (برای دیدارش ) با پای پیاده طی میکرد
از خانه های قدیمی روستا که پرسیدیم گفت:
یکطرف مسیر روستا پشت تمامی خانه ها دره ای وجود دارد!
خانه محیطی قدیمی . با صفا و دلنشین داشت
از حیاطی گذشتیم که هم تنور داشت و هم طویله!
که میان خانه هاو زمین های زراعی روستا به وجود آمده بود
در پایان و بعد از گرفتن کلی عکس سید مهربان و همسرش خوشروشان با اصرار تعارفمان
کردند که افطاری مهمانشان باشیم
کلی شرمنده محبت هایشان شدیم و با تشکر و تقدیر فراوان و البته گرفتن عکس یادگاری
از ایشان جدا شدیم...
Design By : Pars Skin |