** ترگلِ کردکوی **
ازتون میخوام اگرپیشنهاد یا انتقادی دارید بگید که بتونم نوشته ها و خصوصا افکارمو به سوی هر چه بهتر بودن سوق بدم. با گذشته مشورت کردم و او راه را به من نشان داد. بله...من مدیون گذشته ام... کوله باری پر تجربه ازگذشته به یادگار گرفتم و پیش به سوی امروز خود را بالا کشیدم. زیرا... اگر نباشم، نبودنم را احساس خواهی کرد...اگر نباشم کامل نخواهی بود. دوستای خوبم وقتش رسیده که سومین نوشته ام رو برای شما دوستان بذارم.
« آمده ایم که با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم »
من اگر نباشم...
خریداری؟!مرا چند می خری؟
حق با توست... تا ندانی من که هستم؟ من چه هستم؟ چگونه میتوانی خریدارم باشی؟؟
من دیروزها کسی بودم که امروز نیستم!.. امروز کسی هستم که فرداها نخواهم بود. در واقع، دیروز واژه ایست که دیگر نمی خواهم در امروز من باشد.
اشتباه نکن!من مدیون گذشته ام. گذشته واژه ایست که از آن عبرت ها گرفته ام، ولی دیگر نمی خواهم کنارش رندگی کنم.می خواهم فرزند اکنون باشم.
گذشته خودش تشویقم کرده...خودش رضایت داده... خودش یادم داده...که دیگر کنارش نباشم. دیروزها اگر مرا می شناختی، می دیدی که..
نیم من هم نبودم چه رسد به تمام من!!
در چاهی که نا آگاهی برایم ساخته بود چنان خویش را حبس کرده بودم که هیچ کس را باور نداشتم...
چون خود را نیافته بودم. چه روزها که منتظر یک ناجی بودم... غافل از این که طناب یاری دست خودم بود!.. عاشق شده بودم.. عاشق گذشته...
چنان عاشق، که حاضر بودم ساکن آن چاه باشم ولی در کنار گذشته... کم کم به خود آمدم... فهمیدم گذشته با تمام جذابیتش، مانع رسیدنم به روشنایی ست...
و اما امروز... امروز منی هستم که که تلاش می کند...تلاش برای زندگی ...تلاش برای آگاهی بیشتر...
تلاش برای من بهتر و واقعی تر... شناختی مرا؟؟ درست است...من فرزند اکنونم...حالا بگو..خریداری؟
امروز میتوانم من را برایت ضمانت کنم. چون من وجودم قیمتی شده .. و ایمان دارم قیمتی تر هم خواهد شد.
چون هدف را پیدا کرده و در پیروشناییست.. اطمینان دارم اگر خریدار شوی، دیگر نمی توانی بی من سر کنی.
آری... من اگر نباشم دیگر خودت به تنهایی معنا نخواهی داشت..
(( راستی شما هم بگید ...از من خودتون واینکه اگر نباشید چی میشه؟؟ ))
Design By : Pars Skin |