• وبلاگ : ** ترگلِ کردکوي **
  • يادداشت : غروب ها...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام يلدا خانم. ممنون از اينكه به وبلاگ بنده لطف داريد. شيراز رفته بودم و همه در شيراز ، شاعرند و بنده هم الان يك فال به نيت شما از ديوان حافظ گرفتم كه چنين آمد:

    هرگزم نقش تو از لوح و دل و جان نرود

    هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود

    از دماغ من سرگشته خيال دهنت

    به جفاي فلك و غصة دوران نرود

    در ازل بست دلم بر سر زُلفت پيوند

    تا ابد سر نكشد وز سرِ پيمان نرود

    هرچه جز بار غمت بر دل مسكين منست

    برود از دل من وز دل من آن نرود

    آنچنان مهر توام در دل و جان جاي گرفت

    كه اگر سر برود از دل و از جان نرود

    گر رود از پي خوبان دل من معذور است

    درد دارد چه كند كز پي درمان نرود

    هركه خواهد كه چو حافظ نشود سرگردان

    دل به خوبان ندهد وز پي ايشان نرود

    تفسير:

    پاي بندي شما به عشق يار ، ستودني است و وفاداري شما موجب مي شود تا همه ي اندوه هايي كه از هجران يار داريد ، تبديل به شادي و نشاطي عاشقانه شود. با خيال خوش ، يار روزگارت را رنگ اميد و عشق بزن تا انشاءالله هرچه زودتر به ديدارش نايل شوي و در كنارش روز و روزگار را به خوشي ادامه دهي.

    پاسخ

    واقعا جالب و دلنشين بود. جالب از اين نظر كه من اين غزل رو هفته گذشته در جلسه انجمن خوندم. تشكر. خيلي به دلم نشست.