آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرابي وفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشداروئي و بعد از مرگ سهراب آمديسنگدل اين زودتر ميخواستي حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيستمن که يک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنينا ما به ناز تو جواني دادهايمديگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا