سفارش تبلیغ
صبا ویژن


** ترگلِ کردکوی **

 پلک میزنم .

 و به اندازه ی پلک بر هم زدنی، ثانیه ها از دستم میگریزند

 بو میکشم...

 می خواهم عشق را تنفس کنم

 ولی عجیب، عشق طعم کاغذ کادو می دهد!

 حبس شده ام میان یک مشت آدم مارکدار با قابلیت دو رو بودن

 نام شغلشان را هم تازگی ها کشف کرده ام:

 - دزدی قلب ها از راه دور!

 دل چرکینم از تمام این آدمهای لوکسی که

 حتی به کفش هایشان هم احترام نمی گذارند.

 هر روز تکرار می کنم: « همه چی آرومه »

 ولی قلبم مهر تائید نمیزند و می گوید: همه چی مشکوکه!!

 مانده ام چه کنم؟

 دیگر حتی آرزوی بازگشت به بچگی هم زیبا نیست

 چرا که کودکان هم عجیب شده اند

 شبگردهای کوچکی که تکه کلام زیبایشان شده:

 دنبال من نگرد لعنتی!

 دلتنگم

 و میدانم رسوبات باورهای عصر مدرن دیواره اش را تنگ کرده!

 ... دوباره پلک میزنم

 آغاز یک روز نو که اسپری تازگی به خود زده

 و بو میکشم...

 اینبار میخواهم تازگی را تنفس کنم.

 پس یک پرس تغییرات به روز شده را قورت میدهم

 تا راهی تنگه دلم شوند!   


نوشته شده در دوشنبه 90/5/24ساعت 1:28 صبح توسط یلدا نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin